صنما با غم عشق تو چه تدبیر کنم
تا به کی در غم تو ناله شبگیر کنم
دل دیوانه از آن شد که نصیحت شنود
مگرش هم ز سر زلف تو زنجیر کنم
آنچه در مدت هجر تو کشیدم هیهات
در یک نامه محال است که تحریر کنم
گر بدانم که وصال تو به این دست دهد
دین و دل را همه دربازم و توفیر کنم
دور شو از برم ای واعظ و بیهوده مگوی
من نه آنم که دگر گوش به تزویر کنم
نیست امید صلاحی زفساد حافظ
چون که تقدیر چنین است چه تدبیر کنم
- ۰ نظر
- ۲۱ دی ۹۸ ، ۲۳:۵۹
- ۲۳۵۵ نمایش